آدمی یک گفتگوست

وقتی آدم عادت به تمرین نوشتن دربارهی جملات کوتاه میکند، رفته رفته میبیند پشت جملههای قصار یک دنیا حرف خوابیده است. حرفهایی قدرتمند که میتوانند مخاطب را به هزار توی ذهنش فرو برند. او را با دنیای درونش و نیز دنیای بیرونش به گونهای روبرو سازند که چه بسا غافلگیرانه بوده و نوع نگرش آدم را عوض کنند.
وقتی جملهی «آدمی یک گفتگوست» از گئورگ گادامر را شنیدم حلقههای زنجیرمانندی در ذهنم فعال شد. حلقههای تداعی کنندهای که ذهنم را برای نوشتن دربارهی این جمله درگیر کرد. به خودم اندیشیدم و به تمام آدمها. آدمهایی که مداوم و بیوقفه در طی ساعات شبانه روز در حال گفتگو با خودشان به سر میبرند. حتی بر سر کوچکترین و بیاهمیتترین موضوعات، گفتگوهای ذهنی با خود ادامه دارد. در نهایت هم ماحصل همین گفتگوهای درونی است که احساسات و رفتار قابل مشاهدهمان را میسازد. ماحصل همین گفتگوها است که به انتخاب میانجامد.گفتگویی با منشأ افکار و اندیشههایی خودآیند که از سر تکرار، چیزی شبیه به ضربان قلب و نفس کشیدناند. فعالیتی غیرارادی و پیوسته که جزئی جدا نشدنی از انساناند و آنقدر قدرت دارند که محتوایشان بتواند چگونگی زندگی انسان را رقم بزند. کافی است یک روز گوشهایمان را تیز کرده به محتوای آنچه هر دم از ذهنمان میگذرد، به نجوای درونی حرفهایمان، به دیالوگ بیتوقفی که میان من و من جریان دارد گوش بسپاریم. همین توجه که به جرأت میتوانم بگویم هر از چند دقیقهای از دست میرود تا دوباره متمرکز شویم کفایت میکند تا درک کنیم روح آدمی خلاصه میشود در یک گفتگوی لاینقطع با خودش. گفتگویی میان دوپاره از خودش. میان من و من.
آنچه دنبال کردن این حلقههای تداعی را برایم جذاب کرد، رسیدن به چند خواب نادری بود که اخیراً به صورت تکراری رخ داده بود و فراموششان کرده بودم. از آن دسته آدمهایی هستم که زیاد خواب میبینم. در واقع وقتی میخوابم تازه بیدار میشوم و زندگی دیگری را در اشکال گوناگون از سر میگیرم. از زمان پا گذاشتنم به وادی نوشتن یک سال و اندی میگذرد که بیشتر با کلمهها خود کردهام. و این تداعیها به خوابهای نادری متصل شد که تصویر نداشتند. دانستم در خواب دیالوگی میان من و من برقرار بوده است. گفتگویی بیتصویر، خوابی شنیداری و مکالمهای میان دوپاره از خودم با غوطه خوردن در کلماتی که مفهوم داشتند، صدا داشتند اما تصویر واضح نه. نوشتن درباره این جمله کوتاه و دنبال کردن تداعیهای ذهنیام مرا به این خوابهای بیشکل و شمایل رساند. حالا که فکر میکنم با خودم میگویم آدمی واقعاً یک گفتگوست. گفتگویی بیپایان که میتواند بیآنکه قطع شود در خواب هم ادامه یابد.