به اکنونات بچسب

در کارگاهی شرکت کرده بودم که درباره زندگی و آثار صادق هدایت به صورت مفصل بحث شد. از آنجا که بنده به ایشان بسیار ارادت دارم با گوش جان بحث را دنبال کردم و از شنیدن مطالبی که تا به حال نشنیده بودم، حیرت کردم. صادق هدایت در نظرم برجستهتر و شخصیتی گیراتر از قبل شد. نه اینکه بحث هدایت باشد نه. هر وقت دربارهی انسان نخبه و متفاوتی در هر عرصهای میشنوم، ذهنم به طرز عجیب و غریبی مشغول خودم میشود. میروم به عالم دیگری که دورم را حصار میکشم و زمین ذهنیام را از ابتدا شخم میزنم. تداعیهای بیاختیار و سلسلهوار عنانم را به دست میگیرند و میتازند. خودم را به عنوان کسی که چه کارها میتوانسته بکند و نکرده است متهم میکنم و هزار گونه فکر همچون لشکر مغول به ذهنم هجوم میآورند که اگر من هم فلان موقعیت را داشتم، اگرآن اشتباه را نمیکردم، اگر درست انتخاب کرده بودم، اگر اینقدر دیر به فکر نمیافتادم، اگر… بعد ناگزیر برای اینکه جای نفس کشیدن باقی بماند به آینده پا میگذارم که اگر میخواهم مثل به فلان انسان تأثیرگذار تبدیل شوم، رسالتی تعیین میکنم که برای رسیدن به آن باید فلان کار را انجام دهم، باید برنامهای چنین و چنان داشته باشم، باید از این موضوع و آن موضوع بزنم، باید… لیست بایدها است که سرازیر میشود. وقتی به خودم میآیم زمان از دستم در رفته است. گاهی در کمال تعجب میبینم ساعتها وقت را کشتهام. بیآنکه کاری در لحظه انجام داده باشم که مرا از شر آن اگرها و این بایدها خلاص کرده باشد. گاه در کشاکش میان آن اگرها و این بایدها چنان به تحلیل میروم که توان و انرژی برای باقیِ روز و باقیِ برنامههای روزمره باقی نمیماند. در حسرتهای گذشتهای که اگرها در دلم جا میدهند و در ترس و اضطراب آیندهای که بایدها با رسالت عظیم بر دوشم میگذارند فرو پاشیده میشوم.
تنها و تنها چیزی که میتواند از این کشمکش منحوس رهایم کند چسبیدن به زمان اکنون و رفتار اکنون است. حالا و اینجا. بارها و بارها به این نتیجه رسیدهام. گذشته گذشته است. آینده مرهون تلاش و انگیزهی امروز است. اما بارها نیز از یادم بردهام که به اکنون و اینجا تعلق دارم. این نه برای من که برای تمام انسانها تازگی ندارد. غرق شدن در مرداب گذشته یا خفه شدن در رؤیای آینده. فرقی هم ندارد قدرت کدامیک بیشتر است. هر دو به یک میزان تخریبگرند. تنها راه نجات توجه به زمان حال و رفتار اکنون است. اکنون! زمانی که در بسیاری از رویکردهای روز روانشناسی نیز بدان توصیهی اکید میشود. با امید به این دو ـ زمان حال/رفتار اکنون ـ است که میتوان دهان همیشه باز گذشته را بست و آینده را به دور از بایدهای وسواسگونه و انعطافناپذیر یا خیالبافیهای رؤیاگونه، ترسیم کرد و بیعجله برای رسیدن به او به آنچه در لحظه جاری است سمت و سو بخشید.