نوشتن به عنوان یک ارزش

در طول چند ماهی که نوشتن را به صورت جدی دنبال میکنم، فهمیدهام سؤال خیلی از افرادی که در حوزهی نوشتن پا میگذارند این است:
“چگونه میتوان تداوم در این مسیر را حفظ کرد؟”
جوابهای مختلف و متنوعی به این سؤالات داده شده است.
مثلاً گاهی تکنیکهایی ارائه میشود تا فرد را با دنیای نوشتن بیشتر آشنا کند. یا به قولی دستِ فرد برای نوشتن راه بیفتد.
گاهی به مزیتهای نوشتن اشاره میشود.
گاهی از نوشتن به عنوان یک هدفی یاد میشود که میبایست قوانین منظمی برای پیگیری آن گذاشت. و ….
آنچه من در طول این چند ماه کشف کردهام چیزی غیر از اینها است.
شاید تا به حال اینگونه به نوشتن نیندیشیده باشید. راستش را بخواهید خود من هم تازه از این زاویه به نوشتن فکر میکنم.
بگذارید با یک مثال شروع کنم:
مثلاً اگر هدفم این باشد که دلم بخواهد یک نویسندهی حرفهای درجه یک در حوزهی داستانی یا غیر داستانی بشوم، ممکن است تحقیق کنم.
کلاسهای مختلف شرکت کنم.
راههای مختلفی را که میآموزم طبق یک برنامهی منظم شروع به تمرین کنم. ب
رای رسیدن به هدفم قوانین مشخص و معینی را با خودم قرارداد ببندم و از این قبیل.
اما در واقع هیچکس علیرغم تلاشهایم این تضمین را به من نداده است که بعد از انجام تمام تلاشها حتما به هدفم که نویسندهی درجه یک شدن است برسم.
نکته درست همینجاست. جایی که جرقهای از یأس در دل آدم ایجاد میشود و پایش را در تدام مسیری که هدفش قرار داده است میلنگاند.
برای اینکه فرد بتواند انگیزهاش را حفظ کند و فراتر از این اندیشه که به هدفش خواهد رسید یانه به کارش ادامه بدهد،
چارهای نیست جز اینکه از نوشتن به عنوان یک هدف دست بردارد.
او باید بتواند ذات نوشتن را به عنوان یک ارزش در نظام ارزشیاش بگنجاند تا توانایی و قدرت ادامهی مسیر را داشته باشد.
به عنوان مثال:
کسی را در نظر بگیرید که صداقت جزو ارزشهایش است. در روابطش بارها روابطی را تجربه کرده که به غایت در آن صادق بوده است. ولی طرف مقابل درست در مقابل او قرار داشته است. حالا آیا این فرد چون ارزشش زیر پاهای طرف مقابل له شده میبایست از ارزشش دست بکشد؟ مسلم است که خیر.
چون صداقت برای این فرد معنا و مفهوم منحصر به فردی به زندگیش میبخشد و چگونه بودن را برایش به ارمغان میآورد.
کسی هم که نوشتن در نفس خود برایش به عنوان یک ارزش در میآید، اگر شکست بخورد، دیگران به نوشتههایش بخندند، از پا بیفتد، از لحاظ اقتصادی و مالی در فشار قرار بگیرد، خیلی هم درجه یک نشود، ناامید شود، سرخورده شود و…. دست از نوشتن نخواهد کشید.
چون نوشتن برای او معنا و مقصودی به زندگیش بخشیده است که نمیتواند جایش را ارزش دیگری پر کند.
آنوقت است که همراستای ارزشی که دارد میتواند اهداف واقعبینانهتر را برگزیند.
فارغ از اینکه آیا حتماً به اهدافش خواهد رسید یا نهت مامی تلاشش را میکند.
از وضع قوانین منظمی که برای رسیدن به اهدافش وضع میکند دیگر احساس محدودیت نخواهد داشت.
چون همهی اینها در راستای ارزشی است که به زندگیش معنا و مفهوم منحصر به فرد بخشیده است.
پس نگاه کردن به نوشتن به عنوان یک ارزش، میتواند تضمین محکمی برای نگاه داشتن فرد در این مسیر باشد.
خیلی خیلی قشنگ بود.
اصلا اول پست فکر نمیکردم آخرش به چنین نتیجهی زیبایی برسید. خسته نباشید.
سلام. ممنونم از لطفت حبیب جان. سلامت و برقرار باشی.