جاخالی۲
جملهی اصلی:
اگر میتوانستیم خود را از چشم دیگران ببینیم، همان دم جان میسپردیم. “امیل سیوران”
اگر میتوانستیم دنیا را از دریچهی چشم دیگران ببینیم، هیچوقت آنها را قضاوت نمیکردیم.
اگر میتوانستیم انتظارات را در خود بکشیم، دیگران را بیشتر دوست میداشتیم.
اگر میتوانستیم مرگ را جواب کنیم، به قطع تکرار روزمرگی از پایمان درمیآورد.
اگر میتوانستیم کودک درون خود را در آغوش بکشیم و اشکهایش را پاک کنیم، شاید میتوانستیم ببخشیم.
اگر میتوانستیم هر روز زودتر از صبح بیدار شویم، همیشه چند ساعت از زندگی جلوتر بودیم.
اگر میتوانستیم باور کنیم چارهای به غیر از موفقیت نداریم، شکست را شکست میدادیم.
اگر میتوانستیم قدرت خطر کردن را در خود بالا ببریم، برای هیچ گذشتهای افسوس نمیخوردیم.
اگر میتوانستیم نوشتن را به یک مهارت همیشگی تبدیل کنیم، زندگی را عمیقتر در مییافتیم.
اگر میتوانستیم داشتههایمان را ببینیم، جای خالی نداشتههایمان خود به خود پر میشد.
اگر میتوانستیم عدالت را برقرار کنیم، وجود خدا زیرسؤال میرفت.
اگر میتوانستیم حقارتهایمان را کنترل کنیم، هیچکس را مسخره نمیکردیم.
اگر میتوانستیم بارها به دنیا بیاییم، هیچ حرکت پیشروندهای انجام نمیدادیم.
اگر میتوانستیم دریابیم که عادت عشق را میکشد، گل عشقمان را هر روز سیراب میکردیم.
اگر میتوانستیم ضعفهایمان را بشناسیم، با شکست از پا نمیافتادیم.
اگر میتوانستیم آگاهی به زمان حال را تقویت کنیم، میتوانستیم با خودمان مهربان باشیم.
اگر میتوانستیم توقع بهترین بودن را در خودمان خاموش کنیم، مدام درجا نمیزدیم.
اگر میتوانستیم رقابت را تنها در درونمان برقرار کنیم، انگیزهی رشد کردن همیشه روشن باقی میماند.
اگر میتوانستیم صدای سرزنشگر درونمان را خاموش کنیم، ایدههای خلاقانه به پرواز در میآمدند.
اگر میتوانستیم قبل از ازدواج به اهداف ازدواجمان درست بنگریم، شاید هیچوقت ازدواج نمیکردیم.
اگر میتوانستیم…………………..،
شما هم برای من بنویسید.