یادداشتهای روزانه
-
فقط خفهخون بگیر و بنویس!
داستان نوشتن کاری طاقتفرسا، نه، کاری جانفرسا است. بهکل عمل زائیدن آنهم زائیدنِ خلاقه با کلمات عمل شاقی است. هر روز در زمانی مشخص، شقورق با روحیهای بالا یا نسبتن بالا پشتِ میز تحریر نشستن و بیچشمداشت به تشویق و تأیید کسی صحنههای پر شده در چاهِ ذهن را روی برگه آوردن! وقتی هم به […]
ادامه مطلب -
داستاننویسی مثل کشتی کَچ است
این مثال هاروکی موراکامی که در کتاب «داستاننویسی به مثابه شغل» آمده است، یکی از ماندگارترین مثالهایی شد که هر روز کمکم میکند تکلیفم را با آنچه در ذهن داشته و دارم روشنتر ببینم. «داستاننویسی مثل کشتی کَچ است که هر کسی که علاقه داشته باشد میتواند در آن شرکت کند. فاصلۀ بین طنابهای دور […]
ادامه مطلب -
هیبت ناخوشایند واقعیت
روبرویم نشست. سه روزِ پیش فرزندش را از دست داده بود. آشفتگی از سر و کولش بالا میرفت. توی ذهنم میگذشت که درونمایۀ صحبتش قرار است دربارۀ سوگ و فقدان و چگونگی تحمل و سازش با آن دور بزند. دهانش را که باز کرد بهتم برد. برگشت به کودکیِ خودش. به چهار سالگی. به زمانی […]
ادامه مطلب -
ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است
انسانها همگی محکومند که بمیرند؛ ایستاده مردن، بهتر از زانو زده زیستن است. «آلبر کامو» وقتی در دورۀ «جملهورزی» ناگزیر از خواندن گزینگویههای دیگران و سپس نوشتن گزینگویههای خودم شدم، کمکم دریافتم پشتِ هر جملهی کوتاهی که نوشته شده و باقی مانده و در طول زمان لقلقهی زبان خیلیها شده و دهان به دهان چرخیده […]
ادامه مطلب -
طنز زادۀ تراژدی است!
از آنجا که بندهی حقیر با اطلاعات نیمبند محقرم، مقهورم(مجبورم) پلی میان تراژدی و طنز بزنم، این تفکر قهری(اجباری) بندهی حقیر را سخت مغروقِ(غرق شده) خویش ساخته است که: اگر بتوان میان دو نیمهی یک فرد دوقطبی پل زد پس میتوان امید به پل زدن میان تراژدی و طنز هم داشت. البته اگر اغراق نباشد […]
ادامه مطلب -
جدالی فرسایش دهنده و در عین حال…
چندی پیش با استادی کلاس داشتم که فکر میکنم از نظر روحیهی بالا و انگیزهبخشی میتواند یک الگوی درست و حسابی باشد. روحیهای بانشاط و طنز که باعث جلب اطمینان خیلیها به او در حوزۀ کاریاش شده است. و بحق هم شده است. کسیکه جانانه کار میکند و نمونۀ یکی از اشخاصی است که به […]
ادامه مطلب -
توصیههایی از نویسندگان خارجی برای نویسندگان تازهکار
سوزان فرای نویسندۀ داستانهای کوتاه: اگر میخواهید خوب بنویسید، باید زبان خودتان را خوب بلد باشید. چیزی که بسیاری از نویسندگان تازهکار ندارند. پس اولین چیز این است که مطمئن شوید میتوانید جملهای بینقص بنویسید. نکتۀ مهم بخصوص دربارۀ داستان کوتاه این است که داستانی شش صفحهای را بعد از مقدمۀ طولانی شروع نکنید. چرا […]
ادامه مطلب -
اینترنت، موهبتی برای نویسنده
این داستان واقعی را بخوانید: «خانم «ماریون وینیک» مقالهنویس و مفسر است که آثارش به طور منظم از برنامۀ رادیویی «بررسی همه چیز» در نشنال پابلیک رادیو پخش میشود. ماریون با شوهرش و بچههای زیادش در پنسیلوانیا زندگی میکند. او میگوید: هرجا میروم، هر کار میکنم، مردم فقط یک چیز را میخواهند بدانند؛ سؤالی که […]
ادامه مطلب -
اولویتِ اولویتها
رابطهام با بیمارستان و پزشک و پزشکی هیچ خوب نیست. با دارو خوردن هم. با خودم عهد میبندم دیگر اینبار یادم میماند اما آنقدر یکی در میان میشود که فکر میکنم خوردنش هیچ اثر نکند. آنقدر بیاعتنا خودم را به درِ بیخیالی میزنم تا درد مزمن شود. عملکردهای روزانهام که مختل شد تازه چشمم به […]
ادامه مطلب -
گوشتخواری یا گیاهخواری
«آیا میدانید که احتیاج یا لذت گوشتخواری هر روز سبب کشتار کرورها از حیوانات اهلی میگردد؟ از کرورها خیلی بیشتر! اگر لشکر حیوانات بیچارهای را بشماریم که در شکارگاهها، ماهیگیریها، مرغفروشیها و غیره، محکوم به قربانی شدن روزانه هستند؛ از چهارصد میلیون جنبندگان حساس تجاوز میکند، که هر سالی تنها برای خوشآمد ذائقۀ فاسدشده و […]
ادامه مطلب