نامهها
-
نامهای به دلبندم
عزیزترین داشتهی من! شعله کمجانِ شمع را فوت میکنی تا با چهار سال گذشته از زندگیت خداحافظ گفته باشی و پا در دنیای پنج سالگیت بگذاری. همیشه فکر میکردم انسان بودن چه کار طاقتفرسایی است، اما حالا به جرأت میتوانم بگویم مادر بودن از انسان بودن هم سختتر است. منظورم از مادر بودن، مادر بودن […]
ادامه مطلب -
نامهای به استاد
سلام و عرض ادب. الآن که این نامه را مینویسم روز معلم است، پس صمیمانه این روز را به شما که الگویی تمام عیار از آموزش جرأتورزی در لمسکردن زندگی از نزدیک هستید، تبریک میگویم و بهترین روزها را برایتان آرزومندم. در آخرین جلسهی دورهی نظم شخصی قرار بر نوشتن نامه و شرح تغییرات و […]
ادامه مطلب -
نامهای به جنسِ دستِ دوم
همان دیروز یا پریروز، درست یادم نیست. راستش را بخواهی زمان از دستم در رفته است. وقتی پستت را دربارهی نابرابری مردها و زنها در جامعه خواندم و نیز نظرها را پی گرفتم دلم خواست همانجاچیزی بنویسم. اما دستم بر روی نشانههای لمسیِ موبایل حرکت نکرد. یک چیز در تصویری که میدیدم به هم نمیآمد. […]
ادامه مطلب -
نامهای به یک دوست قدیمی
۹۹/۱۱/۱۰ جمعه داشتم صفحات صبحگاهیام را پر میکردم. نمیدانم از کجا ولی از یک جایی به بعد تمامی حواسم رفت به سمت تو. تصمیم گرفتم برایت یک نامه بنویسم. با اینکه امروز هیچ برنامهای برای نامه نوشتن نداشتم. تو را از خیلی پیش میشناسم. با اینکه الآن درست چهار سال و ده روز است که […]
ادامه مطلب -
نامهای به احساس
دربارهی تو و از تو نوشتن برایم کمی سخت است. تو همیشه در من زبانه کشیدهای، و من به عناوین و بهانههای مختلف از تو سرباز زدهام. نه این که فکر کنی دوستت نداشتهام یا برایم مهم نبودهای. اتفاقاً مهمتر از آنی بودی که حتی در فکرت بگنجد. روزگار جبری من در طول زندگانی کودکانه، […]
ادامه مطلب -
نامهای از زبان طناب دار
میخواهم از خودم برایت بگویم. سخت جانم. اما جانم به درآمده است. دنبالهی اسمم عناوین مختلفی میآید. و با هر عنوان کاربردهای متفاوتی مییابم. هر کاربردی صداهای گوناگون ماندگاری را در من نهادینه میکند. گاه خندهی دخترکان و پسرکانی در من فرو میرود که با هر بار تاب خوردن، هیجان در درونشان به جوش میآید […]
ادامه مطلب -
نامهای به صادق هدایت
میدانی، در بین نویسندههایی که از آنها آثاری خواندهام هستند کسانیکه تمامی آثارشان را خوانده باشم اما میتوانم بگویم که انتخاب اکثر آنها از سر آگاهی و در سنی بوده است که تقریباً نسبت به انتخاب نوشتههایشان هشیار بودهام. این اولین بار است که میخواهم برای نویسندهای نامه بنویسم. من تو را برگزیدم. نه به […]
ادامه مطلب -
نامه به خودم
تو مجنونی. خیلی وقت است که متوجه شدهام. اما نخواستهام به رویت بیاورم. تو مجنونی. امانه از آن مجنونهایی که در ادبیات مان ماندگار شدهاند.تو مجنونی از نوع خودت. مجنون کسی یا چیزی نیستی. در خودت فرو رفتهای و باقیماندهای. برای همین هم هسj که دچار جنونی روانسوز شدهای. نه تقصیر تو نیست. نمیخواهم مثل […]
ادامه مطلب